صنعا - سبا: عبدالعزیز الحزی
بنیامین نتانیاهو، جنایتکار جنگی و دولت افراطی اش، سیاست ترور را که ریشه در ریشه های رژیم صهیونیستی دارد، برای فرار از شکست استراتژیک انکار شده آن در نوار غزه انتخاب کردند و رهبر جنبش حماس، اسماعیل هنیه، در کمتر از 24 ساعت، نتانیاهو و باندش به تدریج در ترورهای او، از ترورهای اول تا سوم، به ترور دبیرکل آقاى حسن نصر الله حزب الله رسیدند.
در طول دورههای حکومتهای متوالی، این نهاد غاصب سیاست ترور را دنبال کرده است ومقادمه، یحیی عیاش، احمد الجعبری و دیگران است.
به نظر ناظر، هدف نتانیاهو از این ترورها، از بین بردن مسئله فلسطین با همکاری دولت آینده آمریکا با ناوگان نظامی خود است از طریق عادی سازی با نهادهای نرم عربی و ادغام رژیم صهیونیستی در منطقه عربی، علاوه بر ممانعت از تسلط ایران یا هر کشور عربی یا اسلامی که دارای تسلیحات هسته ای است، بر منطقه مسلط شود و بازدارندگی استراتژیک را در اختیار داشته باشد.
با ترور سید نصرالله، دبیر حزبالله، منطقه وارد مرحله جدیدی از تشدید تنشهای سیاسی و نظامی میشود که ممکن است پیامدهای عمیقی بر سیاستهای داخلی کشورها و ائتلافهای آنها بگذارد چشم انداز نظامی و امنیتی منطقه و ممکن است نقشه ائتلاف ها و درگیری های منطقه ای را تغییر دهد.
با این اتفاق مهم یعنی ترور سیدالشهدا نصرالله، منطقه وارد نقطه عطف جدید و خطرناکی شده است که احتمال وقوع یک جنگ فراگیر منطقه ای را هشدار می دهد. و احتمال پاسخی قوی و خشن به شدت پیشبینی میشود که ایران اجازه نخواهد داد حزبالله انحلال یا از توازن قوا در منطقه حذف شود.
ترور سید نصرالله اولین مورد از این دست نبود، قبل از ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی (حماس) در تهران رخ داد که این ترور نیز در زمانی رخ داد که دیپلماسی آمریکایی در آن جریان داشت و به دنبال آتش بس است.
او هدف دوگانهای را که نتانیاهو میخواست با ترور هنیه در تهران و هدف قرار دادن جنبش حماس و رهبران آن به دست آورد، توضیح میدهد، یعنی سوق دادن ایران به طرف مستقیم در جنگ خود علیه فلسطینیها، در آمادهسازی برای جنگی گسترده که در آن، آمریکا برای دفاع از رژیم صهیونیستی در برابر ایران و محور مقاومت مجبور به مداخله خواهد شد.
نتانیاهو با جست و جوی تصویری از یک پیروزی تاکتیکی، مانند ترور رهبران مقاومت فلسطین و لبنان، تا زمانی که بعید به نظر می رسد، جنگ را طولانی کند تا از آینده سیاسی خود و دولت خود در برابر سقوط محافظت کند واین امر او را قادر می سازد تا نبرد را تا انتخابات آمریکا طولانی کند، به این امید که برای او عنوان جدیدی برای مدیریت صحنه روابط با فلسطینیان باشد.
به خصوص اگر دونالد ترامپ نامزدی که در دوره قبلی خود با اهداف نتانیاهو برای انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به بیت المقدس یکی دانسته و معامله قرن را آماده کرده است، تازه وارد به کاخ سفید باشد.
نتانیاهو پیش از این تلاش کرده بود باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا را از امضای توافق هسته ای با ایران باز دارد و شکست خورد، اما موفق شد دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا را به خروج یکجانبه از این توافق وادار کند و واشنگتن را وارد درگیری با تهران کند.
از سوی دیگر، ایران موفق شد با واشنگتن و اتحادیه اروپا پیچهای تند بزند، اما ترور هنیه در تهران، ماهها پس از بمباران کنسولگری ایران توسط رژیم صهیونیستی در آوریل گذشته، تهران را در گوشهای تنگ قرار داد که در آن هیچ گزینهای نداشت و اما باید قاطعانه پاسخ داد و در عین حال مراقب بود که به جنگ منطقه ای افراط نکند، مگر اینکه توسط نهاد غاصب تحمیل شود.
طی سالهای گذشته، «موازنه ترور» بین محور مقاومت و رژیم صهیونیستی به وجود آمده است که نتیجه آن تدوین «قوانین تعامل» است، اما با پیروی از قواعد درگیری توسط نهاد غاصب غلبه کرده است با سیاست ترورهای ناجوانمردانه، به نظر میرسد که محور مقاومت در حال پیگیری شکل جدیدی از رویارویی با این نهاد و باندهای صهیونیستی آن است و باندهای صهیونیستی آن یک حالت رعب و وحشت واقعی از جانب خود خواهند داشت محور، که علیرغم ناتوانی موجودیت به دلیل اندازه، زمان و دامنه آن، یک واقعیت اجتناب ناپذیر است.
به نظر می رسد محور مقاومت پس از ترور رهبران خط اولی چون اسماعیل هنیه و سید حسن نصرالله، مصمم است که در پاسخ به حملات خائنانه خود، دشمن را مجبور به پرداخت هزینه های سنگین و سنگین کند.